فریب و خیانت، انحراف اخلاقی در تورات و تلمود |
مهم و مفید می نماید اگر با رفتار و اخلاق یهودیان از طریق خلق و خویشان که در نصوص توراتی آمده، آشنا شویم. یهودیان می پندارند که ملت برگزیده و مقدسی هستند که یهوه آنان را برای خود انتخاب کرده تا اینکه ملتش، ملتی خاص و او پروردگارشان باشد. یقیناً چنین تئوری تنگ نظرانه دارای پایه های اصولی است که یهودیان در نظریه برتری جویانه خود به آن استناد می جویند. این اندیشه امت های دیگر را به پیروی از رفتار یهود، اندیشه دینی و مدنی آنها وادار می کند تا اینکه خود الگو و نمونه آنها باشند. مانند ارزشهای اخلاقی، دید انسانی، تلاش، تعامل، برادری و اتحاد، دید باز نسبت به آفاق حقیقت، تسامح، آزادی، عدالت و مساوات. الگو و نمونه همیشه باید دارای خصایص مثبت و متمایزی باشد تا او را شایسته ترقی و استعلا گرداند. شایان ذکر است که اسوه و نمونه همیشه دید باز، روحی تسامح گرا و روانی والا دارد که به همکاری، تسامح و برادری دعوت می کند. چگونه می توانیم، قبول کنیم که یهودیان نطفه مقدس و ملت برگزیده ا ی هستند که “رب الجنود“، آنها را به عنوان ملت خاص خود انتخاب کرده است، به این اعتبار که یهودیان تنها ملتی هستند که شایسته برتری و استعلا هستند و کلیه ملتها باید در خدمت آنها بوده و آنها را عبادت کنند و لو اینکه به نابودی خود آنها بیانجامد. در فصل اول و دوم مسائل مربوط به خوی ستیزه جویانه و نژادپرستانه یهود که نصوص تورات بر آنها به عنوان خلاصه دین یهود و جوهره آن تأکید می ورزد، آمده است و نهایت بسته بودن، تعصب، ستیزه جوی و نژاد پرستی آنها را با استناد به این نصوص توضیح داده ام. در این فصل با استناد به نصوص تورات، آنچه را که از نشانه های فریب و خیانت و انحراف اخلاقی ملت برگزیده و مقدس خدا آمده، عرضه می کنم، اینها خلق و خوی اجداد یهودیان امروزی هستند که اجمالاً الگو و مرجع اساسی آنان در زندگی دینی و مدنی شان می باشند. رهبران کنونی رژیم صهیونیستی به خلق و خوی شمشون و جدعون و داود و فرزندان یعقوب (بر اساس آنچه در کتابهای تحریف شده آنها درباره این افراد آمده است) را به گمان اینکه آنها نمایندگان گذشتگان هستند استناد می کنند و آن را پیش روی خود ساخته اند و اعمال و کارهای آنان را قهرمانانه و بزرگ منشانه می نامند که اقتدا به رفتار این اشخاص (گذشتگان) ضروری است. علیرغم خوی ناخوشایند و منفی یهود که بیانگر انحراف اخلاقی، فریب، خیانت، ستیزه جوی و نژادپرستی شرم آور است و در تاریخ آمده اما این عمل یهودیان بازخوانی تاریخ است. هر کسی نگاهی بر اسفار تورات بیاندازد به این نتیجه می رسد که، فریب، خیانت و انحراف اخلاقی از اصول و ارزشهای اسلاف یهودیان امروز است، این اصول در اندیشه دینی یهود اساسی و جوهری است. یهودیت بر مبنای بیم و واهمه از دیگران، برتری جوی، ستیزه جویی و نژاد پرستی شکل گرفته است. این خلق و خوی حتماً باید روح یهودیی را با صفاتی چون فریب، خیانت و انحراف اخلاقی متصف گرداند، که در نتیجه یهوی حق دارد سرقت کند... اما نه از یهودی دیگر بلکه از افراد غیر خودی و کارهای دیگر چون زنا، قتل، فریب و خیانت و غیره می تواند انجام دهد (بدین معنی که می توانند با غیر خودی چنین کارهای انجام دهند). یهودیان با چنین دید تنگ نظرانه با دیگران برخورد می کنند، این اصول دراندیشه دینی یهود جوهری و اساسی هستند که در کتاب تورات و تلمود تدوین شده است و امروزه در مدارس رژیم صهیونیستی و همچنین در مدارس مخصوص یهودیان در اماکن اقامتی آنها در کشورهای جهان تدریس می شود. کودکان یهودی با چنین اندیشه های تربیت می شوند و اینگونه اخلاق آنها با افکار نابرابری، ستیزه جویی، فریب، واهمه، برتری جویی و نژادپرستی رشد می کند. به همین خاطر ضروریست که بر نصوص تورات و لو به اختصار، نگاهی بیاندازیم و در مورد خلق وخوی یهودیان که اسلاف آنان بر آن بوده اند و به عنوان روشی اساسی برای نسلهایشان در آمده است، سخن بگوییم. فریب و خیانت: در سفر پیدایش می خوانیم که یعقوب (اسرائیل) و فرزندانش هنگام بازگشت از “فدان آرام“ در منطقه “شکیم“ سکنی گزیدند. حاکم منطقه “یدعی حمور“ بود که متصف به اخلاق پسندیده، و روحیه انسانی بازی داشت. پسر ایشان “شکیم“ عاشق دختر یعقوب “دنیه“ شد. “حمور“او را برای پسرش خواستگاری کرده و گفت: پسرم شکیم عاشق دخترتان شده است. دخترتان را به همسری پسرم درآورید و ما را به خویشاوندی خود قبول کنید. با هم پیوند خویشاوندی برقرار کنیم، با ما زندگی کنید و این سرزمین نیز از آن شماست. در آن به زندگی و تجارت بپردازید و می توانید از آن بخرید و مالک شوید. “سپس شکیم به پدر و برادران دختر گفت: دست از سرم بردارید، خیر و برکت را از چشمهای شما می بینم. چیزی را که بخواهید به شما می دهم و هر چه دلتان می خواهد مهریه را بیشتر کنید، که من پرداخت می کنم و هر چه را بخواهید به شما می بخشم اما این دختر را به من بدهید.“ بنی اسرائیل این پیوند خویشاوندی را بی حرمتی به خود قلمداد کردند. زیرا دین یهود اجازه اختلاط با دیگر ملتها را نمی دهد و پیوند خویشاوندی هم نوعی اختلاط است که یهودیان هرگز آن را نمی پذیرند. به خاطر این که آنان در این سرزمین غریب و تعدادشان کم بود توانایی رویاروی با اهالی شکیم را نداشتند تا به آنها حمله کرده و از چنین پیوند خویشاوندی ممانعت کنند. به همین خاطر چاره ا ی جز فریب و خیانت برای رهایی از این پیوند نداشتند و از پاک سرشتی و شجاعت حمور حاکم منطقه و فرزندش شکیم سوء استفاده کردند. فرزندان یعقوب چاره ا ی اندیشیدند که عبارت بود از موافقت ظاهری با این پیوند به شرط اینکه حمور و فرزندش “شکیم“ و کلیه اهالی شکیم ختنه شوند. در این باره در تورات می خوانیم:“ فرزندان یعقوب به شکیم و پدرش “حمور“ با حیله خاصی جواب مثبت دادند به آنها گفتند که ما نمی توانیم دخترمان را به پسری که ختنه نشده بدهیم. اگر مانند ما که ختنه هستیم، افراد ذکور شما ختنه شدند دختر به شما می دهیم و از شما می گیریم. حمور و فرزندش با این شرط موافقت کردند بی خبر از اینکه این نوعی حیله و دسیسه برای فریب دادن آنها و کلیه اهالی شکیم است. در این خصوص در تورات می خوانیم: سخن آنان به مذاق حمور و فرزندش خوش آمد. و پسرش در انجام این شرط درنگ نکرد. چرا که وی عاشق دختر یعقوب بود. شکیم سخاوتمندترین فرد خانواده پدرش بود. حمور و شکیم به جلو در شهر آمدند و برای اهالی شهر چنین گفتند: اینها قومی هستند که صلح طلب بوده و سر دشمنی با ما ندارند، پس در این دیار ساکن شوند و در آن به داد وستد بپردازند. این سرزمین پیشکش آنهاست و با هم پیوند خویشاوندی برقرار می کنیم و اکنون که ما در یک مکان زندگی می کنیم و مانند آنها خود را ختنه می کنیم، یک ملت واحدی خواهیم شد. |